مه 01 1993
سرنوشتسازی كرمهای خاكی برای بشريت!
جهان ما مملو از رویدادها است. رویدادهایی كه ما برخی از آنها را درك میكنیم و آثار بسیاری از آنها نیز به ما نمیرسد. انفجار یك ستاره، زاده شدن یك خفاش و روی دادن یك انقلاب سیاسی را میتوان مثال زد. اینها همه و همه رویداد هستند. رویدادهایی كه در ذهن ما بسیار با هم متفاوتاند. برخی آنچنان بزرگ و عظیماند كه نمیتوان آنها را به آسانی تصور كرد و برخی آن قدر كوچك كه اصلاً به حساب نمیآیند. تازه این دستهبندی است برای رویدادهایی كه توسط ما به طور مستقیم و یا غیر مستقیم درك شدهاند. ما همچنین رویدادهای را از حیث اخلاقی و منفعتی دستهبندی میكنیم. وقوع یك زلزله رویدادی بد و آزار دادن یك حیوان اقدامی ناپسند است. با این حال همهیی رویدادها صرف نظر از اینكه ما آنها را چگونه دستهبندی كنیم یك وجه مشترك دارند؛ همهی آنها را میتوان به صورت جابهجا شدن ماده و انرژی بیان نمود. اساساً این اندیشه زاییدهی تفكر مادیگرایانهای است كه همه چیز را ماده میداند و از این رو هر رویداد یا تغییری در بستر زمان را هم تغییری در مكان ماده و به بیان دیگر جابهجایی آن قلمداد میكند. این نوشتار در نظر دارد نتایج اجتنابناپذیر پیچیدگی جهان و ارتباط تنگاتنگ رویدادهای موجود در آن را بررسی كند. بهتر است پیش از آنكه حكمی بكنیم یك رویداد نمونه را بررسی نماییم. اگر شما آن را نمیپسندید میتوانید خود یك رویداد دلخواه در نظر گرفته و آن را موشكافی كنید.
آقای X چند ماه است كه در یك شركت در سمت كارمند حسابداری مشغول به كار شده است. وی امروز صبح در حالی كه پشت اتوموبیل خود نشسته بود و با چشمان خواب آلود رانندگی میكرد، ناگهان به یك دوچرخهسوار بیاحتیاط برخورد كرد كه چراغ قرمز را به طور غیر قانونی رد كرده بود. متأسفانه تصادف روی داد و جان دوچرخه سوار را گرفت. مرگ دوچرخه سوار را میتوانیم به عنوان یك رویداد در نظر بگیریم. عوامل بسیاری در شكلگیری این رویداد نقش داشتهاند: كمخوابی راننده، بیاحتیاطی دوچرخهسوار، شكل برجستگی و فرورفتگیهای خیابان، سیستم ترمز اتوموبیل و …. اگر دقیق بررسی كنیم میتوانیم بگوییم كه چند ثانیه مانده به حادثه بی احتیاطی دوچرخه سوار و سرعت زیاد اتوموبیل دو علت عمده برای این رویداد هستند. به عبارت دیگر میتوان گفت كه حادثهی مرگ دوچرخه سوار پیشتر به طور بالقوه در این دو رویداد به سر میبرده است. از این رو میتوان این دو عامل را علل رویداد مرگ دوچرخهسوار تلقی كرد. اگر كمی در زمان به عقب برویم خواهیم دید كه كمخوابی راننده به علت شبكاری شب قبل او بوده است. پس نظام اداری شركت مذكور و نیز كسی كه آقای Xرا چند ماه قبل به این شركت برای استخدام معرفی كرد در این رویداد مقصر هستند. همچنین پسر خردسال آقای X نقش اساسی دارد چرا كه راهی كه تصادف در آن رخ داده مسیری است كه هر روز آقای X میپیماید تا فرزندش را به مهد كودك برساند. با موشكافی بیشتر خواهیم دید كه تصادف در ساعت 32:17:8 بامداد رخ داده است. اگر همسایهی آقای X كه با صدای بستن در آپارتمان خود منجر به بیدار شدن وی شد كمی دیرتر یا زودتر این كار را انجام میداد آقای X دیرتر بلند میشد و احتمال اینكه دقیقاً در این لحظه از چهارراه بگذرد و با دوچرخهسوار روبهرو شود بسیار اندك میبود. اما اینكه این همسایهی محترم در چه هنگامی در را ببندد به عوامل بسیاری وابسته است. بیدار شدن وی توسط همسرش در ساعت 01:7 ، خوابیدن وی در ساعت 40:23 شب گذشته، سختگیری رییس وی كه به زود رسیدن كارمندانش اهمیت زیادی میدهد و … چند عامل بسیار ساده هستند كه اینها همه به نوبهی خود در مرگ دوچرخه سوار نقش دارند. به همین ترتیب میتوان دوچرخهسوار را مورد بررسی قرار داد. بیاحتیاطی و عدم احترام گذاشتن وی به قوانین كه ناشی از تربیت خانوادگی وی است. ساعت بیدار شدن وی از خواب، تصمیم او مبنی بر اینكه امروز برای خرید لباس ورزشی با دوچرخه بیرون بیاید. بوِ زدن رانندهی ماشینی كه پشت سر او در حال حركت بود و حواس وی را پرت كرد، وسوسه شدن او برای عبور از چراغ قرمز و شرایط مهیای چهارراه كه وی را از این تصمیم منصرف نكرد و …. هر چه در زمان به عقب برویم سلسلهی رویدادهایی كه مرگ دوچرخهسوار در آنها جاری است به طرز تصاعدی رو به فزونی میگذارد. شاید ده ثانیه پیش از روی دادن حادثه تمامی علل مرگ دوچرخه سوار در چهارراه وقوع حادثه و خیابانهای اطراف به سر میبردند و با دستكاری آنها میشد دوچرخه سوار را نجات داد، اما در روز پیش از حادثه تمامی رویدادهای شهر هر یك به نوعی در مرگ دوچرخه سوار مؤثر واقع میشوند. هر رویداد را در لحظات پیش از خود میتوان با چند رویداد دیگر بیان كرد اما اگر این روند ادامه پیدا كند، در مدت زمان كافی پیش از یك رویداد همهی رویدادهای مادی اطراف آن به نوعی در رخ دادن آن مؤثر و مقصرند. البته این مدت زمان كافی باید رعایت شود. برای مثال سه دقیقه پیش از تصادف و هنگامی كه رانندهی اتوموبیل یك چهارراه با حادثه فاصله دارد دیگر رییسِ همسایهی وی نمیتواند با دست برداشتن از سختگیری خود راجع به دیر و زود كردن كارمندانش جان دوچرخهسوار را نجات دهد هر چند كه در روز قبل میتوانست. توجه داشته باشید كه تحلیلی كه ما در چند خط از یك رویداد میكنیم تنها میتوانند رویدادهایی را كه با واسطههایی بسیار اندك – حداكثر چند واسطه – به مرگ دوچرخهسوار منجر میشوند را آن هم به طور دستچین شده و اتفاقی به ما نشان دهند. این تنها یك نمونهی ساده و علل ظاهراً بیربط برشمرده شده تنها چند علت اتفاقی برای رخداد مذكور هستند و در واقع مرگ دوچرخهسوار را میتوان بدون مسامحه علت تمامی جنبشها و رویدادها و تحركات هرچند ناچیز كرهی زمین در روز مشابه سال گذشته دانست. به بیان دیگر بسیار بعید به نظر میرسد كه رویدادی در سطح زمین رخ دهد و به نوعی در مرگ یك دوچرخهسوار در سال آینده ارتباط نداشته باشد.
این مسیر دنبال كردن یك رویداد در گذشته كه مدام به رویدادهای بیشتر و بیشتری منجر میشود را میتوان به شكل دیگر در آینده ادامه داد یعنی میتوان گفت كه مرگ دوچرخه سوار به محض وقوع رویدادهای محدودی را در حول و حوش چهارراه ایجاد میكند كه در صورت عدم مرگ وی رخ نمیدادند. جمع شدن مردم و خبر شدن آمبولانس را میتوان مثال زد. با گذشت زمان این رویداد در رویدادهای بیشتری اثر میگذارد. رانندهی آمبولانس اگر در روز حادثه به آنجا نمیرفت سرنوشت دیگری میداشت نسبت به حالا كه رفته است. تمامی جملهبندیها و رفتارهایی كه در لحظات مشخص از او سر خواهد زد، اینكه چه كسی را ببیند و با چه كسی احوالپرسی كند و اینكه چه لطیفهای را در كجا برای چه كسانی تعریف كند همه و همه به مرگ این دوچرخهسوار وابستهاند. ممكن است كه رانندهی آمبولانس بعدازظهر روز حادثه اساساً مرگ دوچرخهسوار را برای همیشه مانند یك رویداد زودگذر فراموش كند ولی همین تغییر ناچیزی كه در مكان وی صورت گرفته كافی است كه سرنوشت او را برای همیشه تغییر دهد. در واقع اگر اتفاقی جز این بیافتد شگفتانگیز است.
مثالی كه در اینجا زده شد یك مثال در جامعهی تنگاتنگ شهری و انسانی بود. در واقع میتوان هر رویداد مادی دیگر را به این منظور در نظر گرفت. از این نمونه و نمونههای مشابه میتوان استنتاج كرد كه رویدادهای سادهی اطراف ما به منزلهی یك تغییر كوچك مادی در این جهان هستند و جهان ما جهانی است كه شدیداً به تغییرات مادی حساس است. یك رویداد پس از وقوع، روی چند رویداد دیگر اثر میگذارد آنها نیز به نوبهی خود این اثر را پخش میكنند و این جریان همانند یك موج بزرگ در تمام عالم ماده منتقل میشود. این انتقال مانند حركت یك پرنده یا پرتاب سنگ یك جابهجایی مادی نیست. همچنین مانند یك حركت ارتجاعی در سطح طناب نشان دهندهی انتقال انرژی بدون انتقال ماده (موج) هم نمیباشد. این جابهجایی تنها یك انتقال اطلاعات است. انتقالی كه خواه ناخواه صورت میپذیرد و خواه ناخواه تمام عالم را در بر میگیرد. سرعت این انتقال ذاتاً نمیتواند از سرعت نور بیشتر باشد و عملاً بسیار كمتر از اینها است اما هیچ چیز نمیتواند جلوی آن را بگیرد و یا آن را مستهلك كند. چرا كه اطلاعات مانند ماده و انرژی مستهلك نشده و تقسیم نمی شود بلكه در هر رویداد تكثیر میشود. با این توصیف حتا كوچكترین وقایع مادی نیز پس از مدت كوتاهی از نظر تأثیرگذاری با یك رویداد بسیار بزرگ برابر میشوند. با این تفاوت كه یك رویداد بزرگ در ذهن من و شما و با ملاكهای ما بزرگ است و همچنین متمركز میباشد اما یك رویداد كوچك پس از مدتی در رویدادهای بسیار بسیار زیاد دیگر – اعم از بزرگ و كوچك – به سر میبرد. این به سر بردن چیزی مانند قرار گرفتن چای در فنجان شما نیست بلكه منظور وابسته بودن رویدادهای بسیار زیاد به یك رویداد ساده است.
به هر تقدیر احتمالاً من در بیان این حقیقت كه همه چیز به همه چیز وابسته است منتها با رعایت فاصلهی زمانی، چندان موفق نخواهم بود. چیزی كه میتوانم بر آن تأكید كنم این است كه این وابستگی بسیار بیشتر از آن است كه در این مجال گفتم. من ادعا نمیكنم كه حركت موجی یك كرم خاكی در قرن دوازدهم منجر به انقلاب كبیر فرانسه یا ظهور آلبرت اینشتین شده است و بدون وقوع آن این رویدادها هم متحقق نمیشدند، بلكه ادعا میكنم كه همهی كرمهای سدهی دوازدهم میلادی به طور قطع بر ظهور همهی مردان بزرگ معاصر و وقوع یا عدم وقوع تمامی انقلابهای چند سدهی اخیر تأثیر اساسی گذاردهاند.