آوریل 18 2017
زیرِ خاکِ مریخ!
خودم جرأت نمی کنم به این رویا (تخیل/توهّم) تازه تکرارشوندهام زیاد فکر کنم. هربار که یادم می آد حالم یک طوری می شود. داستان اما از این قرار است:
صد یا دویست سال از زمان کنونی ما گذشته بود. ادامه ی پروژه های ناسا و ایلان ماسک و دیگران هم برای رفتن به مریخ ثمر داده بود اما تغییر اتمسفرِ مریخ بسیار دشوارتر از آن چیزی شده بود که تصور آن می رفت. وضعیتِ زمین بدتر و ناپایدارتر میشد و باید حتمن پروژهی مریخ به موفقیت میرسید که ناگهان یک طوفان سهمگین در بهرام زیرساختِ تکنولوژی محدود روی این کره را نابود کرد و ساکنانِ سیاره در عرض چند سال و بدون امکانِ کمکرسانی از زمین زیرِ خاکِ سیاره ی سُرخ مدفون شدند. پروژه ی مریخ به طور کلی شکستِ تلخی خورد و تمام بودجهها قطع شد. انسان تا مدتها به جای آن روی تکنولوژی شبیهسازی زندگی انسان به جای حیات بیولوژیک اش زمان گذاشت تا دست کم اطلاعاتِ حیات و تمدن ما برای دیگرِ ساکنانِ احتمالی هستی باقی بماند. پروژه ای که کم کم به نتیجه هایی رسید و پیشرفت کرد تا این که حتا مردم معاصر میآمدند که اطلاعاتِ دلخواهی از زندگی شان را ثبت کنند و به صورت دیجیتال در شبیه سازی باقی بمانند.
این گذشت تا پس از چند سال سر و کلهی کسی پیدا شد که پروژه ی مریخ و دانش و امکانات خاک خورده اش را احیا کند؛ اما این بار به منظوری کاملن متفاوت: برای دفن کردن یک کُپی از دیتاسنترهای شبیهسازیها داخلِ خاکِ مریخ. به طوری که در صورتِ افتادنِ اتفاق ناگواری که زمین انتظارش را می کشید، شبیهسازیها در سیارهی دیگری از زمین بختِ موازیای برای ادامه یافتن پیدا کنند. عملیات دفن هم باید در عمق کافی انجام می شد که تأسیساتِ شبیه سازی به طور خودکار و بدون دخالتِ انسان (حتا بعد از انقراضِ او) از گزندِ شهابسنگها و تغییراتِ زمینشناختیِ مریخ هم در امان بمانند و تا مدت طولانی به کار خود ادامه بدهند. در این میان دادهباستانشناس (Data Archeologist) ها هم زندگی گذشتگان (و از جمله من و شما) را بر اساسِ داده های پراکنده ای که از دیتاسنترهای زمانِ ما باقی مانده بود شبیهسازی کرده بودند؛ بر مبنای عکسها و ویدیوها و حرفها و رفتارهای ثبت شده و رمزنگاری نشدهی ما و اتفاقات بینشان را هم حدس زده بودند…
به اینجا که میرسید این ترس من را فرا می گرفت که نکند ما هم اصلِ آن شخصیت ها نبوده ایم و به جایش شخصیتهای آن نسخه ی شبیهسازیشده هستیم. شبیهسازیای آن قدر دقیق که درکاش از واقعیتِ واقعی – که ما شخصن هرگز تجربه نکردهایم – آسان نباشد. یعنی بدنهای فیزیکیِ این نقش هایی که بازی میکنیم قرن هاست که پوسیده، ولی این بدن دیجیتال مان که نه از گوشت، که از از حروف و کُد تشکیل شده به راهِ خود ادامه می دهد و در کسری از ثانیه قرنها جلو میرود.
چه بسا ما آن نسخه نباشیم که چند قرن پیشتر زیرِ خاکِ زمین مُرد. آن باشیم که زیرِ خاکِ بهرام مدفون به زندگی خود ادامه داد!